به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم:
در یادداشت پیشین درباره «مهمترین تفکّرات اخباریان» سخن گفته شد و توضیح داده شد که با بررسی وضعیّت شیعیان در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری و وقایع آن دوران، میتوان دریافت که در پیدایش فرقه شیخیّه در میان شیعیان و گرایش گروهی از مردم به این فرقه، عوامل مختلفی تأثیرگذار بودهاند که این عوامل را میتوان ذیل دو عنوان کلّی مورد بررسی قرار داد:
1. سیطره اخباریگری بر جامعه شیعیان
2. وضعیّت نابسامان سیاسی و اجتماعی آن زمان
در این یادداشت در صدد بررسی این مسئله هستیم که «اخباریگری چه آثاری را با خود به همراه داشت که به عنوان یکی از مهمترین موجبات پیدایش فرقه شیخیّه معرّفی میشود؟» در بررسی آثار و نتایج حاصله از سیطره اخباریگری، ممکن است در ابتدای امر چنین به نظر رسد که این عمل، جز ایجاد اختلافات شدید و دو دستگی میان علمای مذهب تشیّع و به تَبَع آن در میان مردم، تأثیر دیگری را در جامعه شیعه از خود بر جای نگذاشته است. لکن بنابر نظر بسیاری از محقّقین، سیطره اخباریان بر مدارس دینی و به تَبَع آن بر جامعه شیعیان آن زمان، علاوه بر ایجاد اختلافات شدید و دو دستگی میان علمای شیعه که بسیار خطرناک و غیر قابل جبران بود، آثار مخرّب و زیانبار دیگری را نیز با خود به همراه داشت که این آثار، قرنها در میان پیروان مذهب تشیّع باقی ماند و موجب شد تاریخ ایران به عنوان تنها سرزمینی که در آن ایّام مذهب رسمی خود را تشیّع قرار داده بود، به گونه دیگری رقم بخورد. به منظور روشنتر شدن این آثار، لازم است آنها را در سه جنبه اثرات دینی، سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد.
اثرات دینی ناشی از سیطره اخباریگری
در بعد دینی، مهمترین آثار سیطره اخباریگری را میتوان در سه مورد خلاصه کرد؛ «ایجاد تفرقه و دو دستگی در میان علماء»، «دور شدن فقه از پویایی» و «جلوگیری از جَوَلان عقل و اندیشه».
در توضیح پیرامون چگونگی پدید آمدن این سه اثر باید گفت به موازات رشد اخباریگری در ایران، ابتدا عرفان و سپس فقه مبتنی بر اجتهاد و اصول و تعقّل ضربه دید و رو به زوال و انحطاط رفت. تنها چیزی که در آن زمان در فقه شیعه باقی ماند، یک نگرش اخباری بود که علاوه بر بیتوجّهی به ظواهر قرآنی، فقه زنده و پویایی را نیز در اختیار نداشت؛ چرا که فقه پویا محصول پایبندی به عقل و استدلال است که توسّط علمای اخباری مطرود شده بود. لذا برای اندیشه دینی و علمای اخباری آن زمان تقریباً بنبستی به وجود آمد که راه فراری از آن وجود نداشت؛ زیرا ایشان از طرفی برای بیان احکام شرعی فقط اخبار و احادیثی را در اختیار داشتند که بسیاری از آنها از سند معتبر و مورد اطمینانی برخوردار نبودند و از سوی دیگر مجبور بودند بر اساس نگرش اخباری عمل نموده و اخبار و احادیث را جمعآوری کرده و در عین حال از آنها استفاده نکنند1.
بنابراین، به واسطه تسلّط اخباریگری بر مدارس دینی شیعیان، از جهتی میان فقهای اخباری و اصولی اختلافات بسیار شدیدی ایجاد شد و از جهت دیگر، فقه استدلالی که فقهی پویا محسوب شده و میتوانست متناسب با مقتضیات زمان پیش رود، از بین رفت و از جهت سوم، با سرکوب عقل و اصول عقلی به نوعی از پیشرفت علمی که محصول قطعی تفکّرات بشر است، جلوگیری شد.
اثرات سیاسی ناشی از سیطره اخباریگری
برخی از مورّخین بر این باورند که از زمان ورود اسلام به ایران تا قرن دوازدهم هجری قمری، یکی از مقتدرترین حکومتها، حکومت صفوی بوده است. این اقتدار را میتوان ناشی از دو عامل دانست:
2. وجود حاکمان زیرک در این حکومت
2. وحدت ناشی از قرار گرفتن مذهب تشیّع به عنوان مذهب رسمی ایران
با سیطره اخباریگری بر جامعه شیعیان، به مرور این وحدت از بین رفت و به جای آن، تفرقه و دو دستگی در میان علماء و مردم حاکم شد و با حاکم شدن چنین شرایطی، از سویی مسئولان مدارس دینی، علمای اصولی را طرد کرده و بدین ترتیب، تفکّر و تعقّل از مدارس دینی رخت بربست و از سوی دیگر، علمای اصولی سرگرم برطرف کردن مشکلات و اختلافات درونی موجود در میان خود و علمای اخباری شدند. طرد علمای اصولی و سرگرم کردن آنان به برطرف کردن اختلافات درونی موجب شد تا علمای آن دوره توانایی برداشتن حتّی یک قدم در جهت تقویت اندیشه فرهنگی، اجتماعی، دینی و ملّی مردم را نداشته و جامعه به یکباره مملوء از تعصّبات مذهبی و به دور از عرق ملّی گردد و بدین ترتیب، علاوه بر متزلزل شدن جایگاه حکومت صفوی در میان مردم، از سوی علماء نیز توجّهات لازم نسبت به وضعیّت سیاسی کشور و رفتار حاکمان صفوی صورت نگیرد.
با توجّه به این مسائل باید گفت یکی از دلایل سقوط حکومت صفویان علاوه بر تنپروری برخی از پادشاهان و نبود انسجام سیاسی، ضعف اندیشه دینی حاکم بر علماء و به تَبَع آن، ضعف اندیشه دینی شیعیان آن زمان بود2. این ضعف بعدها شرایطی را ایجاد کرد که در کمتر از دو قرن، سرزمین ایران فضایی برای تاخت و تاز سران و پادشاهان سه حکومت افشاریّه، زندیّه و قاجاریه شود که اغلب آنها افرادی بیدین، سودجو، ظالم، خونریز و بیلیاقت بودند.
اثرات اجتماعی ناشی از سیطره اخباریگری
سیطره تفکّرات اخباریان بر جامعه شیعیان آن زمان، علاوه بر آثار دینی و سیاسی، آثار اجتماعیای را نیز به خود به همراه داشت؛ یکی از آثار مخرّبی که از سیطره اخباریگری در آن زمان حاصل شد، رواج این طرز تفکّر بود که هر کسی با مراجعه به روایت یا ترجمه آن، میتواند حکم شرعی را برداشت کند. نتیجه حاصله از رواج چنین طرز فکری در میان مردم چیزی جز شکسته شدن قداست مرجعیّت دینی و ایجاد نوعی بینظمی و هرج و مرج در استنباط احکام الهی نبود3.
از دیگر آثار مخرّب این طرز تفکّر، وقوع درگیریها و نزاعهای خونین در میان طرفداران مشرب اخباری و اصولی بود که منجر به کشته شدن برخی از علماء اصولی و مردم بیگناه میشد. علّت و منشأ این درگیریها که به حق یکی از عوامل از بین رفتن امنیّت در کشور بود را میتوان بینشی دانست که اخباریان نسبت به علمای اصولی و معتقدین به علوم عقلی داشتند و آن را در میان مردم ابراز میکردند. این بینش، چیزی جز کافر نامیدن علمای اصولی و در نتیجه، مباح دانستن خون ایشان نبود. بنابراین، دو دستگی و اختلافاتی که در میان علمای شیعه وجود داشت، به مردم نیز سرایت کرد و جهل مردم، بر این اختلافات دامن زده و موجبات درگیریهای خونین میان شیعیان و کشته شدن علماء و عوام را فراهم ساخت. مرحوم شهید مطهری (ره) در همین رابطه در یکی از آثار خود این چنین آورده است: «این جریان [مراد جریان اخباریگری است] تقریباً دو سه قرن بر افکار مردم حکومت کرد و چه جنگها [و] آدمکشیهایی [که] ایجاد نکرد4 ».
دو دستگی ایجاد شده در میان عالمان دین موجب کاهش اطمینان مردم نسبت به علماء و در نتیجه دوری مردم از آنها نیز شد؛ چرا که مردم عادّی با مشاهده اهانتهایی که علمای اخباری به علمای اصولی میکردند، از سویی از علمای اصولی که از مدارس دینی رانده شده بودند، دور شدند و از سوی دیگر، با درک عدم پویایی تفکّرات اخباریان، دریافتند که این گروه از علماء نیز نخواهند توانست مشکلی از مشکلات دینی ایشان را برطرف نمایند.
اثر بسیار مهم دیگری که سیطره اخباریگری بر مردم آن زمان گذاشت، دور نمودن مردم از تعقّل، تفکّر و اندیشه بود؛ چرا که بر مبنای تفکّر اخباریان، عقل وسیلهای بود که تنها در برخی از شاخههای علوم طبیعی کاربرد داشت. دور شدن مردم از تفکّر و نزدیک شدن آنان به پوسته و ظاهر روایات، موجب شد که در میان مردم این طرز تفکّر رواج یابد که به دنبال هر دوره ظلم و طغیان، حضرت مهدی (عج) ظهور خواهد کرد و مردم را از یوغ ستمها نجات خواهد داد و این همان تفکّری بود که سودجویان برای معرّفی خود به عنوان مهدی موعود و مورد پذیرش واقع شدن ادّعاهایشان از سوی مردم به آن احتیاج داشتند. فاصله گرفتن مردم از تعقّل یا همان جهل مردم و ظاهربینی ایشان در مباحث دینی به اندازهای در پیدایش فرقههای انحرافی و نوظهور از جمله شیخیّه مؤثّر بوده است که برخی از محقّقین5 آن را علّت اصلی طرح ادّعای مهدویّت از سوی مدّعیان دروغین معرّفی کردهاند.
---------------------------------------------------------------------
1. جعفریان، رسول؛ علل برافتادن صفویان، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1372 ه.ش، ص 30.
2. لکهارت، لارنس؛ انقراض صفویه و ایّام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفی قلی عماد، تهران: مروارید، 1364 ه.ش، صص 82-85. و شعبانی، رضا؛ تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریّه، تهران: دانشگاه ملّی (دانشگاه شهید بهشتی)، 1359 ه.ش، ج 1، ص 277.
3. جعفری، محمّد و فاضل فلاورجانی، داود؛ مقاله¬ی بررسی اخباریگری و امکان تأثیرپذیری آن از جریان حس¬گرای غرب، مجله¬ی معرفت اسلامی، شماره¬ی 2، پاییز و زمستان 1392، ص 63.
4. مطهری، مرتضی؛ اسلام و مقتضیات زمان، تهران: صدرا، 1373 ه.ش، چاپ نهم، ج 1، ص 142.
5. عرفان، امیر محسن؛ مقاله بازخوانی عوامل پیدایش مدّعیان دروغین مهدویّت و گرایش مردم به آنان، مجلّه انتظار موعود (مجله تخصّصی مهدویّت حوزه علمیّه قم)، شماره 30، پاییز 1388، ص 150.
نظر شما